اوچ

تاسیس ۱۳۸۴

اوچ

تاسیس ۱۳۸۴

ابتداء القصص

ابتداء القصص: باب نخستین ( در وصف شروع جنگ شیخ و خواجه ودرایت پیشگی حاج ذبیح)

به نقل از بزرگان در دیه طهران همه ساله به فصل بهار به جهت آشنایی عوام مردمان با نظام بانکی زمان خویش بزرگ همایشی در بگرفتی .آورده اند سال پار شیخ امیر حسین و حاج ذبیح الدین و خواجه آروین نیز به جهت فزونی کیفیت این بزرگ همایش آستین دوستی بالا زده و عظم بر هم کاری نمودندی .در میان آن مردمان در پس صحنه گلی زیبا روی به نام سمانه خاتون بنا به همکاری  با این 3 یار همکاری بنمود که از لحاظ ارتفاع قامتی بلند و از لحاظ حسنات چیزی کم از حوریان بهشتی نداشت . شیخ تا او را بدید دل از کفش برفت لیک هرچه نمودی توان بیان این عشق در خود نیافتی و غم هجران بر خود خریدی .

روزها و هفته ها بگذشت تا دست بر قضا بزرگ همایشی دیگر در ستایش بزرگ سدان کره خاکی در دیار این مردمان در بگرفتی که آن را از جهت اختصار در فرنگستان ICOLD نامیدندی که باز 3 یار همت بر همکاری نمودندی که این بار نیز شیخ دلبرش را در جمع یاران بیافت ولی این بار از ابراز علاقه خوداری ننمودی و با هر مشقتی که بود راز دل با سمانه خاتون بگفتی لیک این سخن در بردل سمانه خاتون مقبول نیافتاد و شیخ درد دل نزد یاران خویش ببردی .شیخ چو از سمانه خاتون گشایشی نیافت تصمیم بر خموش نمودن آتش عشق در دل و یافتن هم دمی دگرنهاد تا روزی خبر تبریک ولادت خواجه توسط سمانه خاتون و ضیافت نهار در مطبخ بوف و صرف کش لقمه توسط کلاغان خبرچین و طوطیان شکرشکن به گوش شیخ رسید. شیخ چو بشنید بر آشفت و درد دل با حاج ذبیح الدین بگفت بدون توجه به این مطلب که حاج ذبیح در بیان مطالب و محاسبات خویش از قوانینی چون قانون نسبیت و قانون چندین کلاغ نمودن بهره میجوید و به هیچ لحاظ قابل پیش بینی نباشد . چنین شد که خبر آشفتگی شیخ به گوش خواجه برسید و جنگی سخت به لحاظ سوتفاهمی مضحک اندر میان خواجه و شیخ در بگرفت و حاج ذبیح جبه ولایت سوئیسستان پیشه نمود.

جنگ بالا و بالا تر بگرفت تا آتش این جنگ بر گلستان وبلاگ ها برسید و وبلاگهایی چو وبلاگ عسل بانو نیز در امان نبودی  . این چنین شد که خواجه اندیشه نمود و با دریافت رای اعتماد از شیخ امیرحسین و حاج ذبیح وبلاگی این چنین بنا بنهاد تا دگر وبلاگها در امان مانده و کارزای مدرنیته ومنسجم در برشان باشد .

(ابتداء القصص / شیخ امیرحسین / باب اول صفحه 12 )